شرح کوتاهی از غزل ۴۳۳ حافظ

۱٫ به جان او، که گرَم عمر ِجاودان بودی،
کمینه پیشکش ِبندگانش، آن بودی
۲٫ اگر دلم نشدی پای بندِ ُطرّۀ یار،
َکی‌ام، قرار، در این تیره خاکدان، بودی
۳٫ به رخ،چو مهر ِفلک، بی‌نظیر ِآفاق است
به دل، دریغ، که یک ذرّه، مهربان بودی
۴٫ بگفتمی که، بها چیست خاک ِپایش را،
اگر، حیات گران‌مایه، جاودان بودی
۵٫ در آمدی، ز َدَرم، … ادامه خواندن شرح کوتاهی از غزل ۴۳۳ حافظ